با عبور کاروانیان، دیگر دشت را نه دهشتی بود و نه آسمان را پارههای ابرهای تاریک! دشت، شب، سکوت، آرامش و دیگر هیچ!
در این سکوت و تنهایی، ناگهان بانگی از غیب این چنین در دشت طنین افکند که: «دیری نپاید که صحرا، مأمن ستارگان آسمان باشد و کویر، معطر به عطر کاروانیان»